آناهیتا کوچولو

  ...

ابرو میندازی بالا بالا میدونم سرت شلوغه حالا دست دست دست   آهان حالا بخنده دخترم  ...

دختر خوشگلم یاد گرفته دستاشو میخوره الهی الهی  و کم کم و کم  لالاش میبره خوشگلم ...

امیرعلی پسر عموی آناهیتاست و آناهیتا رو خیلی خیلی دوستش داره            ...

اینم یک شعر قشنگ که بابا آرش برای آناهیتا و باباش فرستاده: متن آهنگ جدید حبیب به نام ناز گل بابا تقدیم به بابای آناهیتا الهی قربونت برم  ناز گل بابا دخترم  چراغ خونه ی منی  فقط تویی تاج سرم  چشم و چراغ خونه ای  قصه ی عاشقونه ایی  الهی قربونت برم  واسه بودن بهانه ای دختر بابای نازگلم  الهی قربونت برم  واسه موندن بهونه ای  درد تو با جون میخرم ماه که توی آسمونه ستاره ای در نمیاد  بهار عمر من تویی  خزونو هیچکس نمیخواد  صدای خنده های  میپیچه توی خونمون  از نفست تازه میشن  گل های تو گلخونمون   دختر بابای نازگلم الهی قربونت ب...

آناهیتا کوچولو بعضی اوقات برای خودش متفکری میشه (میگی نه نگاه کن) تازه بلده بشماره بازم میگی نه نگاه کن داره انگشتای دستشو میشماره ...

آناهیتا جون امروز یک روز تعطیل هست و دل زدیم به طبیعت و با دایی اکبر و بابا و آبجی الینا باهم یک عکس یادگاری تو حوض آب گرفتیم                      ...